اتصل

هاتف

+0086-371-86162511

عنوان

تشنغتشو ، الصين

البريد الإلكتروني

[email protected]

خرد - معنی در دیکشنری آبادیس

مترادف خرد: ... خردان . ۳ - باریک دقیق . یا خرد و خاکشیر کردن. خرد کردن . یا خرد و خمیر شدن . ۱ - له شدن کوفته شدن . ۲ - بسیار خسته شدن . ... اگاهی، فراست، زیرکی، ذکاوت، فهم، هوش، خرد، جاسوسی، بینش، روح ...احصل على السعر

96%(3931)

روح - معنی در دیکشنری آبادیس

ارام کردن روح رامیتوان بایادخدا، براحتی انجام داد. ... روان نیروی درک یا خرد است که برخی از نیروها را سر پرستی می کند. در آلمانی این پنج نیرو چنین است : ... ( معمولاً کلّی ترین معنی ) مترادف روح اند ...احصل على السعر

96%(3814)

معنی خرد کردن - واژگان مترادف و متضاد

1- ريزريز كردن، شكستن، له كردن 2- درهمشكستن، نابود كردن 3- تبديل كردناحصل على السعر

98%(1667)

معنی خرد - واژگان مترادف و متضاد

واژگان مترادف و متضاد. نمایش تصویر. معنی خرد. پخش صوت. معنی 1- حقير، صغير، كوچك. ≠ كبير، بالغ، بزرگ. 1- اندك، كم، ناجيز. 2- شكسته، له. ≠ سالم، نشكسته.احصل على السعر

98%(1667)

خرد کردن - معنی "خرد کردن" کلمه جو

مترادف خرد کردن : ریزریز کردن، شکستن، له کردن، درهم شکستن، نابود کردن، تبدیل کردن ... - خرد کردن پول ؛ پولی با قیمتی بیشتر را بچند پول کم قیمت معادل آن بدل کردن و آنرا دادن و پولهای کوچک تر در عوض ...احصل على السعر

معنی خرد واژه‌یاب

جست‌وجوی «خرد» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه. 25 فرهنگ ... صداي خرد کردن يا خرد شدن چيزي زير دندان يا زير ...احصل على السعر

از بین بردن - معنی در دیکشنری آبادیس

خرد کردن، نابود کردن، از بین بردن، سربه سر کردن، محو کردن، خنثی نمودن، فنا کردن ... آنلاین متن، لغتنامه دهخدا، فرهنگ معین، فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ مترادف ها و متضاد ها، معادل فارسی کلمه یا به ...احصل على السعر

معنی خرد کردن واژه‌یاب

جست‌وجوی «خرد کردن» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.احصل على السعر

هدیۀ «ویراسـتاران»: فرهنگ جامع واژگان مترادف و متضاد در زبان

فرهنگ جامع واژگان مترادف و متضاد زبان فارسی ... از آشنا شدن با شما هموندان اهل ادب و خرد بسیار خرسند شدم. دیرزمانی است در پی چنین نوشتاری بودم؛اکنون که پیشکش بهامند شما را دریافت کردم بسیار ...احصل على السعر

روح مرادفات وقياسات لـ روح في العربية قاموس Reverso

مرادفات وقياسات لـ روح في العربية. وهي تنم عن روح استراتيجيتنا إزاء السياسة الخارجية للعقود المقبلة.. فالتوصل إلى القرارات بالتصويت يتعارض مع روح اللجنة الخامسة.احصل على السعر

از بین بردن - معنی در دیکشنری آبادیس

خرد کردن، نابود کردن، از بین بردن، سربه سر کردن، محو کردن، خنثی نمودن، فنا کردن ... آنلاین متن، لغتنامه دهخدا، فرهنگ معین، فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ مترادف ها و متضاد ها، معادل فارسی کلمه یا به ...احصل على السعر

خرد کردن به انگلیسی - معنی در دیکشنری آبادیس

معنی خرد کردن به انگلیسی - معانی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید ... بنظر میرسد واژه خوردن که در اوستا خورائیتی xvaraiti میباشد یا خرد کردن غذا با ...احصل على السعر

معنی خرد کردن لغت‌نامه دهخدا واژه‌یاب

مترادف. طیفی. آزاد + ... - خرد کردن پول ؛ پولی با قیمتی بیشتر را بچند پول کم قیمت معادل آن بدل کردن و آنرا دادن و پولهای کوچک تر در عوض ستدن . - خرد کردن سبزی یا گوشت یا ...احصل على السعر

معنی سعی کردن - واژگان مترادف و متضاد

واژگان مترادف و متضاد. معنی تلاش كردن، كوشيدن، اهتمام ورزيدن، جديت به خرج دادن، كوشش كردن، جهد كردن انگلیسی try, endeavor, make effort, take care عربی حاول، جرب، بحث، اختبر، اجتهد، حاكم، جرب حظه، نظر في قضية، تعب، أرهق، قام بمحاولة ...احصل على السعر

اذیت کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

مترادف ها . chivvy (اسم) ... خرد کردن، ساییدن، اذیت کردن، کوبیدن، سابیدن، سخت کار کردن، اسیاب کردن، تیز کردن، اسیاب شدن ... اذیت کردن، مسحور کردن، دارای روح شیطانی کردن، سحر و جادو کردن، خبیی کردن ...احصل على السعر

معنی خیال - واژگان مترادف و متضاد

تخیل، ابتکار، فانتزی، انگاشت، روح، ظاهر فریبنده، منظر، خیال باطل، خیال واهی، حیله، خیال خام، فکر، اندیشه، تفکر، نظر، داستان، افسانه، قصه، دروغ، اختراع، خواب، ذهن، خاطر، عقل، ضمیر، خرد ...احصل على السعر

معنی روح واژه‌یاب

جست‌وجوی «روح» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.احصل على السعر

عمل کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

معنی عمل کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنیداحصل على السعر

معنی نثار کردن لغت‌نامه دهخدا واژه‌یاب

مترادف. طیفی. آزاد + ... بر وی نثار کرده خرد کردگار من . ناصرخسرو. ... - نثار روح ... کردن ؛ ثواب تلاوت قرآن و صلوات و جز آن را به روح مرده [ و اغلب تازه گذشته ] پیشکش کردن . گویند: صلواتی نثار روح فلان کنید.احصل على السعر

معنی حلول کردن واژه‌یاب

جست‌وجوی «حلول کردن» در لغت‌نامه‌های دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.احصل على السعر

معنی خرد - فرهنگ فارسی معین - لام تا کام

مترادف: درك، آگاهي، ادراك، بينش، دانايي، حكمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقيبت، هوش ... خرد کردن. 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن .احصل على السعر

معنی سعی کردن - واژگان مترادف و متضاد

واژگان مترادف و متضاد. معنی تلاش كردن، كوشيدن، اهتمام ورزيدن، جديت به خرج دادن، كوشش كردن، جهد كردن انگلیسی try, endeavor, make effort, take care عربی حاول، جرب، بحث، اختبر، اجتهد، حاكم، جرب حظه، نظر في قضية، تعب، أرهق، قام بمحاولة ...احصل على السعر

معنی پیدا کردن - واژگان مترادف و متضاد

واژگان مترادف و متضاد. معنی بدستآوردن، كشف كردن، يافتن ≠ گم كردن انگلیسی find, detect, discover, gain, acquire, earn, to find عربی اكتشاف، اللقية، وجد، اكتشف، وجد نفسه، تحرى، حكم، أدان، بلغ، أصدر حكما، يجد مرتبط یافتن، کشف کردن، جستن، تشخیص ...احصل على السعر

مردن - معنی در دیکشنری آبادیس

مترادف مردن: ارتحال، رحلت، فنا، فوت، مرگ، ممات، موت، وفات، جان باختن، رخت بربستن، قالب تهی کردن، درگذشتن، فوت کردن، وفات یافتن، تلف شدن، سقط شدن، نفله شدن ، نابود شدن، از بین رفتن، خاموش شدن چراغ، آتاحصل على السعر

معنی خرد - فرهنگ فارسی معین - لام تا کام

مترادف: درك، آگاهي، ادراك، بينش، دانايي، حكمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقيبت، هوش ... خرد کردن. 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن .احصل على السعر

معنی سعی کردن - واژگان مترادف و متضاد

واژگان مترادف و متضاد. معنی تلاش كردن، كوشيدن، اهتمام ورزيدن، جديت به خرج دادن، كوشش كردن، جهد كردن انگلیسی try, endeavor, make effort, take care عربی حاول، جرب، بحث، اختبر، اجتهد، حاكم، جرب حظه، نظر في قضية، تعب، أرهق، قام بمحاولة ...احصل على السعر

معنی پیدا کردن - واژگان مترادف و متضاد

واژگان مترادف و متضاد. معنی بدستآوردن، كشف كردن، يافتن ≠ گم كردن انگلیسی find, detect, discover, gain, acquire, earn, to find عربی اكتشاف، اللقية، وجد، اكتشف، وجد نفسه، تحرى، حكم، أدان، بلغ، أصدر حكما، يجد مرتبط یافتن، کشف کردن، جستن، تشخیص ...احصل على السعر

مردن - معنی در دیکشنری آبادیس

مترادف مردن: ارتحال، رحلت، فنا، فوت، مرگ، ممات، موت، وفات، جان باختن، رخت بربستن، قالب تهی کردن، درگذشتن، فوت کردن، وفات یافتن، تلف شدن، سقط شدن، نفله شدن ، نابود شدن، از بین رفتن، خاموش شدن چراغ، آتاحصل على السعر

حذف کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

معنی حذف کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنیداحصل على السعر

معنی خرد کردن فرهنگ انتشارات معین واژه‌یاب

(خُ. کَ دَ) (مص م .) 1 - از هم پاشیدن ، ریزریز کردن . 2 - کشتن ، نابود کردن .احصل على السعر

معنی خرد - فرهنگ فارسی معین - لام تا کام

فرهنگ فارسی معین. معنی 1 - کوچک . 2 - کم سال ، کودک . مترادف درك، آگاهي، ادراك، بينش، دانايي، حكمت، دانش، عقل، علم، فراست، لب، فهم، نقيبت، هوش متضاد كبير، بالغ، بزرگ سالم، نشكسته بزرگ، حجيم، عظيم ...احصل على السعر

معنی مدارا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

(کلیله و دمنه). و ملک الموت را فرمود... به قبض روح مشغول شو و مدارا به کار دار. ... با کسی نرمی و ملاطفت کردن، به‌نرمی و حسن خلق با کسی رفتار کردن: مدارا خرد را برادر بُوَد / خرد بر سر دانش افسر بُوَد ...احصل على السعر

تعقل - معنی در دیکشنری آبادیس

[ویکی فقه] تعقل، به معنای بکاربردن نیرویی است که به واسطه آن خیر و شر و حق و باطل از یکدیگر تشخیص داده می شود. در اینجا مفهوم سه واژه فکر، عقل و تدبر بررسی می کنیم. ← فکر باید به این نکته توجه داشت که حقیقت انسان همان روح ...احصل على السعر

معنی سرپیچی کردن - واژگان مترادف و متضاد

ساختار فعل: «سرپیچی کردن» یک فعل مرکب است که از اسم «سرپیچی» و فعل «کردن» تشکیل شده است. فعل «کردن» به تنهایی به معنای انجام دادن یا عمل کردن است و در اینجا برای بیان عمل سرپیچی به کار می‌رود.احصل على السعر

کم کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

معنی کم کردن - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنیداحصل على السعر

خراب کردن - معنی در دیکشنری آبادیس

مترادف خراب کردن: تخریب کردن، ویران ساختن ، از حیز انتقاع انداختن، ازکارانداختن، اسقاط کردن ، تباه ساختن، ضایع کردن، تباه کردن، به فحشا کشانیدن، فاسد کردن، بی ... خرد کردن، خراب کردن، ویران ...احصل على السعر

معنی هوش - لغت‌نامه دهخدا - لام تا کام

اطلاعات بیشتر واژه; مترادف: 1- خرد، عقل 2- درايت، فراست، فهم، كياست 3- ادراك، شعور 4- جان، روح 5 ...احصل على السعر

معنی خرد - واژگان مترادف و متضاد

کلمه "خرد" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد. این کلمه به‌عنوان یک اسم به معنای "عقل" و "اندیشه" به‌کار می‌رود. ... واژگان مترادف و متضاد ... خرد کردن.احصل على السعر

حقوق النشر © 2004-2020 بواسطة China We Science and Technology Co.Ltd. جميع الحقوق محفوظة